نيست حالا من از اتفاقات محيرالعقول مي نويسم ... البته ميل خودته. هروقت که راحت بودي براي نوشتن.

چرا هيچي نمي نويسي؟ خوب دلم نوشتنت را مي خواد صحرا.

مي توني پاره وقت بگذاري. فقط صبح تا ظهر. غير از اين که يک کم وقت پيدا مي کني براي خودت بچه هم چهار تا بچه هم سن خودش مي بينه مي زنند توي سر و کله همديگه.

من چند ماهه پسرم را صبح ها مي گذارم مهد وگرنه تا الان از دست شيطنت هاش پاک ديوونه شده بودم! خيلي هم براش خوب بوده چون با هم سن و سال هاي خودش بازي مي کنه ديگه حوصله اش سر نمي ره.

چند روزه نديدمت دلم برات تنگ شد صحرا ...

مبارك باشه.

شوهر شما قرتيه؟! چقدر خوب ...

تولدت مبارک صحرا جان ... سي و پنج سالگي خيلي سن خوبيه. مخصوصا براي شما که زندگيت تو اين سن ثبات داره.