• وبلاگ : کنج دل🩶
  • يادداشت : اسمشو چي بذارم؟!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج
     
    سلام دوست عزيز الان تصادفي ديدمتون دقيق نميدونم دليل دلخوري شما از مادرتون چيه ولي برين ببينينش بدون اينکه به حرفي گوش بدينن .چشمتون رو ببندين و فقط مادرتون به عنوان اينکه مادره ببينيش نميدونين اگر براش اتفاقي بيافته بعدش چقدر براتون عذاب آوره خواهر شوهرم نيومد پدر و مادرش رو ببينه ازشون دلخور بود مادرش چشم به راهش بود ولي غرورش نميزاشت بهش زنگ بزنه الان که هيچ کدوم نيستن خواهر شوهرم خيلي تو عذابه از نظر روحي کلا به هم ريخته دلت گنده کن و بخشنده باش و فقط به اين فکر کن که مادره و خيلي حق ها داره .زمان رو از دست نده عزيزم
    پاسخ

    سلام.ممنون..منم از همين مي ترسم..ميخوام برم و ببينمش..بازم ممنون از کامنتتون..
    + زرين 
    آخييييي درکت ميکنم. تبعيض خيلي ناراحت کننده اس. منم بارها تجربه کردم.ولي ديگه چي ميشه گفت.مادره ديگه.
    پاسخ

    بله درسته
    + سيمرغ 

    عزيزم.. بر اون شيطاني که سعي داره هي بينتون فاصله بندازه لعنت کن... مادر اگه عين عقرب پر از زهر و نيش هم باشه، مادره و وظيفه توست که بعد از خدا، اونو اطاعت و محبت کني

    خودت مادري قشنگم، و بهتر ميتوني درک کني حجم و وسعت سختيهايي که واست کشيده... حتي اگه تحملش درست به اندازه روي تيغ نشستن سخت باشه، به خاطر رضاي خدا روي تيغ بشين گلم

    الهي همه مون عاقبت به خير باشيم.

    پاسخ

    اللهي فدات بشم..چشم...حتما به حرفت گوش ميدم گلم..به تلنگرت احتياج داشتم....الهي امين