پژمردگی نشسته بر رخسار
امسال بوی نوروز نمیاد...اینقدر همه گرفتارتر از قبل شدن که هیچکس دلخوشی نداره...تو اطراف و دوروبرم که نگاه میکنم همه یجوری غمگین هستن که قلب آدم فشرده میشه، یه بنده خدایی میگفت اگر سال قبل با یه تومن میشد برا یه بچه دو دست لباس خرید امسال یه دست بزور میشه،،حالا حساب کن یه بابای کارگری که دوتا، سه تا بچه داره، اگر مستاجرم باشه که دیگه هیچی،،
کافیه یکم توی شهر قدم بزنی تا افسردگی که از چشم آدما میباره و پژمردگی که نشسته روی رخسارشون رو ببینی..
از یطرف بیداد گرونی و از طرفی وحشت از مسمومیتهای اخیر که منجر به تعطیلی مدارس از هفته گذشته در بعضی شهرها شد، ته مانده ای هم از ذوق اگر در وجود مردم بود، کور کرد.
امسال بوی نوروز به مشام نمیرسه ولی نباید جا بزنیم تا تنها جشن باستانی که برامون مونده رو ازمون بگیرن.
*به امید روزی که شور و شعف به دلها و شوق و شادی به چهره ها برگرده*